"به تماشا سوگند
و به آغاز کلام
و به پرواز کبوتر از ذهن
واژه ای در قفس است."
خدای من، خدای خوب و مهربان، امروز میخواهم دلتنگیهایم را برایت بازگو کنم. از کجا آغازکنم که "دلتنگیهای آدمی ر ا باد ترانهای می خواند، رؤیاهایش را آسمان پرستاره نادیده میگیرد و هردانهی برفی به اشکی نریخته میماند." شرح یک عمر جدایی.
محبوب من! درست از زمانی که پیمانههای خاکی وجودمان را با میِ عشق و معرفت میسرشتی، در همان هنگام که « بودنمان» را با آبی ناچیز به صورت هر چه زیبا صورتگری کردی، چه کسی می توانست این گونه زیبا تصویر انسان را به عرصهی وجود کشاند.
از کجا آغاز کنم سرود عشق الهی را که جهانی را به عرصه ی وجود کشاند تا مهیای آمدن تو باشد. از کدامین آسمان،از کدامین زمین، از کدامین دریا، می توان مدد گرفت که گویای وصف وجود نازنینت باشد.
کپی رایت © 1401 پیام اصلاح . تمام حقوق وب سایت محفوظ است . طراحی و توسعه توسط شرکت برنامه نویسی روپَل